شد امشب شمع جمع کودکان بینوا خاموش
عدالت شد یتیم و گشت کانون وفا خاموش
ز بانگ قَد قُتِل جبریل آورده پیام خون
شده نور هدی از صرصر جور و جفا خاموش
به موج خون فتاده ناخدای کشتی عصمت
ز طوفان بلا شد شمع فانوس و لا خاموش
دریغا گشت از بیداد دژخیم ستم گستر
چراغ پر فروغ مکتب دین خدا خاموش
به قامت بست قدقامت امام عاشقان لیکن
به گاه سجده شد از تیغ اشقی الاشقیا خاموش
بهار عدل و آزادی خزان شد از سموم کین
چراغ لاله شد در دامن دشت وفا خاموش
اگر با خون او آباد گشته کاخ عدل و داد
و لیکن شد چراغ روشن ویرانه ها خاموش
چه حالی داشت هنگامیکه زینب دید در بستر
صفا بخش جهان یکباره گردید از نوا خاموش
شرر زد (حافظی) بر دفتر دل خامه ات زیرا
به بستان ولا شد بلبل درد آشنا خاموش