ما در قرارگاه عملیاتی والفجر 10 در خدمت ایشان (مقام معظم رهبری) بودیم. خوب رئیس جمهور مملکت تشریف آوردند به قرارگاه تاکتیکی، و عملیات هم موفقیت آمیز بود. همه خوشحال بودند و میخواستند خوشحالی خود را از حضور ایشان اظهار کنند.
برای غذای ظهر رفته بودند و یک مقدار بیش از آنچه بود تهیه دیده بودند و آوردند، در آن چادری که برای آقا در نظر گرفته بودند. شش نفر بیشتر نبودیم.
آقا محسن و من و آقای شمخانی، آقای رحیم صفوی و به نظرم آقای غلامپور و همچنین آقای جعفری.
غذا را که آوردند آقا فرمودند:
خوب فلانی، من به شما که دارید تلاش میکنید، زحمت میکشید، کار میکنید و بدنتان نیاز به انرژی دارد، نمیگویم چرا این غذا را میخورید. من قبول دارم که باید از این بیشتر را برایتان بیاورند ولی آیا بقیهی پرسنل شما هم از این غذاها استفاده میکنند؟! ماندیم دیگر! تا آن که آقا فرمودند:
حالا من میخورم به خاطر این که شما دانسته باشید که من مایلم که شما به خودتان برسید ولی هر چیز جایی و مکانی دارد و الآن که شما این طور کردهاید میگویند حال رئیس جمهور مملکت آمده این طور برایش تهیه دیدهاند. برای ما همان غذای سرباز را بیاورید که ببینند که من چه دارم میخورم. من که رئیس جمهور هستم و آمدم این جا با آنها هیچ تفاوتی ندارم. چون اگر این طور نباشد حضور ما تشریفاتی میشود. بعد هم تذکراتی دادند که در حفظ بیت المال همّت کنید.[1]
[1] . مجله پاسدار اسلام، شماره 154، مصاحبه با آقای شوشتری.